انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد

نگاهی نو برای اندیشیدن
انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد

اخبار فعالیت ها ، برنامه های پیش رو و یادداشت ها


با سلام خدمت همراهان عزیز انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد در نظر دارد سه شنبه ها به بررسی مقالات مرتبط با رشته علوم قرآن و حدیث بپردازد. از این رو اولین مقاله خدمت شما عزیزان به صورت قسمت قسمت ارائه خواهد شد ، اگر دوستان سوالی دارند می‌توانند مطرح کنند. در پایان هر مقاله به سوالات شما همراهان گرامی پاسخ داده خواهد شد.

"بررسی سیر تاریخی نزول داستان حضرت آدم در قرآن کریم"

چکیده :

خداوند در قرآن کریم در راستای دعوت مردم به تناسب از بیان داستان انبیای گذشته و سرگذشت اقوامشان در راستای هدایت مردم بهره جسته است. با تحلیل این قصص، می‌توان برخی از مشکلات جوامع بشری امروز را حل کرد.

ولی با توجه به این مطلب که آیات و سور قرآن در شرایط تاریخی خاصی نزول یافته و قصص قرآن نیز از این امر مستثنی نیستند، هر بار بخش­ی از داستان انبیا که متناسب با دعوت پیامبر بوده، در خلال سوره بیان شده است.

از این رو، این مقاله با سبک تفسیری ترتیبی موضوعی درصدپاسخگویی به این مسئله است که چه بخش­هایی از داستان حضرت آدم (ع) در چه شرایط مکانی و زمانی در سوره­ های مختلف نازل شده است؟ و چه وجه ارتباط میان قسمت­های یک سوره است که داستان در آنها ذکر شده است؟ و این مناسب­ سازی مباحث داستان حضرت آدم (ع) چه دستاوردی برای انسان­ها درک دارد؟

بررسی این داستان بیانگر این نکته است که، قصص قرآنی هم راستا با هدف سوره و شرایط گفتمان­های پیامبر (ص)، مسلمانان و دشمنان اسلام نازل شده است و آن بخش­هایی از قصه آدم (ع) که با مفاهیم اعتقادی کفر ناسازگار بوده در سال­های اولیه نزول بیان شده. قسمتهایی که مرتبط با آموزه­های معرفتی و ویژگی­های مؤمنان می­باشد، در اواخر مکه و اوایل مدینه نازل شده است.

نویسندگان :سمیه عمادی اندادی، رضا شکرانی، مهری کریمی            فصلنامه تحقیقات قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا تهران 

💎انـجمـن علــمی، نگاهیـــے نو بـــہ اندیــشـہ 

کانال ایتا :

http://@anjomanelmiquran110

 
مسابقهٔ مجازی کتابخوانی با عنوان «انسان کامل (نوشتهٔ استادِ شهید مرتضی مطهری)» در تاریخ ۲ آذر ماه ۱۴۰۳ به همت انجمن علمی دانشکدهٔ علوم قرآنی مشهد و با هدف گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی برگزار شد.
📖محتوای این مسابقه در وبلاگ انجمن علمی بارگذاری شد و در آخر نیز اسامی برندگان در وبلاگ انجمن علمی نماش داده خواهد شد.
📌 این مسابقه که شامل ۵ سوال چهار گزینه ای بود، ۶١ مخاطب در آن شرکت کردند و در آخر نیز به پاسخ دهندگان واجد شرایط با قرعه کشی انتخاب شدند.
برندگان مسابقه :
نفر اول : زهرا آقا زاده
 نفر دوم : زهرا زارع مهر جردی
نفر سوم : لیلا گلی
༺ ✧ ༻༺ ✧ ༻༺ ✧ ༻ 
📮جهت کسب اطلاعات بیشتر به روابط عمومی  در ایتا مراجعه فرمایید:http://@Anjoman_elmi1
💎انـجمـن علــمی، نگاهیـــے نو بـــہ اندیــشـہ ورزیــدن

سلام ودرود به همراهان عزیز  :

با کمال خوشحالی به اطلاع می‌رسانیم که مسابقه کتابخوانی ما به پایان رسیده و حالا زمان آن رسیده که شرکت کنندگان عزیز در آزمون نهایی شرکت کنند. این آزمون فرصتی عالی است  تا دانش و اطلاعات خود را به چالش بکشید و شانس برنده شدن جوایز نقدی را داشته باشید. 

🎉 جوایز این آزمون به شرح زیر است:

🏆 نفر اول: 250 هزار تومان

🥈 نفر دوم: 200 هزار تومان

🥉 نفر سوم: 150 هزار تومان

لطفاً برای شرکت در آزمون، به لینک زیر مراجعه کنید:                    https://survey.porsline.ir/s/j4seL1jM

امیدواریم که از این تجربه لذت برده باشید و با انگیزه و اشتیاق در آزمون شرکت کنید. موفق باشید!

چند تمثیل درباره درد انسان 
انسان کامل _مرتضی مطهری 
   می‌بینید چه مثل‌هایی در عرفان ما در این زمینه آمده است گاهی مثال می‌زنند به طوطی ای که او را از جنگل‌های هندوستان آورده و در قفسی زندانی کرده اند و این طوطی همیشه ناراحت و در فکر این است که این قفس شکسته شود و به جایی که مقر اصلی اوست بازگردد. و گاهی انسان را به مرغی که از آشیانه خود دور افتاده باشد تشبیه می‌کنند. یکی از عالیترین تشبیهات همین تشبیه مولوی در اول مثنوی است. او انسان را تشبیه به نیای کرده که آن را از نیستان بریده‌اند و حال دارد دائماً ناله و فریاد می‌کند و همۀ ناله و فریادش برای این فراق است:
 بشنو از نی چون حکایت می‌کند
 وز جدایی‌ها شکایت می‌کند 
کز نیستان تا مرا ببریده اند
 از نفیرم مرد و زن نالیده اند
 سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
 تا بگویم شرح درد اشتیاق
 بعد می‌گوید:
دو دهان داریم گویا همچو نی
 یک دهان پنهانشت در لبهای وی
 گاهی مولوی به شکل دیگری تشبیه می‌کند:
پیل باید تا چو خسبد اوستان
خواب بیند خطه هندوستان
خر نبیند هیچ هندوستان به خواب
خر ز هندوستان نکرده است اغتراب
می‌گویند فیل را که از هندوستان می‌آورند، باید دائماً به سرش بکوبند؛ اگر نکوبند به یاد هندوستان می‌افتد‌. مولوی در اینجا می‌گوید فقط فیل است که هندوستان را به خواب می‌بیند، چون از هندوستان آمده است.
الاغ هرگز هندوستان را به خواب نمی‌بیند، چون غریب هندوستان نیست و او را از آنجا نیاورده اند. می‌خواهد بگوید انسان است که دغدغه بازگشت به عالم دیگر را دارد، درد عرفانی دارد، درد بازگشت به سوی حق و به سوی خدا را دارد، درد مناجات و وصال حق را دارد.
کانال ایتا:https://eitaa.com/anjomanelmiquran110
من واقعی انسان 
انسان کامل - مرتضی مطهری 
نکته ای در اینجا هست که در فلسفه جدید هم به صورت دیگری مطرح است و آن اینکه «من» واقعی انسان کیست و چیست؟ فلاسفه نظر خاصی دارند. نظرشان این است که «من» هر کس همان روان و روح اوست همان است که انسان آن را تشخیص می دهد. «من» را که انسان احساس میکند یعنی همان روح او وقتی به انسان می گویند «من» کیست؟ می گوید «من» یعنی روحم.
روان شناسی امروز لا اقل به این حد از مطلب رسیده است که مقداری از خودت را که تو احساس میکنی یک قسمت از «من» توست. قسمت بیشتر از «من» تو من نا آگاه توست که تو خودت از وجود او آگاه نیستی یعنی در شعور ظاهر تو وجود ندارد. عرفا در اینجا اعجاز کرده اند و چند درجه از روانکاوهای امروز هم دقیقتر رفته اند و صریحاً با فلاسفه مخالفت کرده گفته اند فلاسفه اشتباه کرده اند که گفته اند «من» انسان همان روح انسان است؛ «من» خیلی دقیق تر و عمیقتر است از آنچه که فلاسفه آن را روح انسان می دانند. به قول شبستری : من و تو برتر از جان و تن آمد/ که جان و تن از اجزای من آمد

البته آنها می گویند هر کس به «من» حقیقی خودش آن وقت دست می یابد و «من» خود را آن وقت کشف میکند که خدا را کشف کرده باشد. شهود «من» خود از شهود خدا هیچ وقت جدا نیست و این مطلب درقرآن :و لا تکونوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْسِیَهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الفسقون، که داستانش مفصل است.
عرفا شدیداً توجه دارند که «من» انسان خیلی عمیقتر از آن حدی است که فلاسفه درک کرده اند. محیی الدین عربی فلاسفه ای نظیر بوعلی را سخت تحقیر میکند میگوید:سخن شبستری هم عین سخن محیی الدین است.
ملای رومی در یک جا عجیب این مطلب را بیان کرده است :             ای که در پیکار خود را باخته/ دیگران را تو از خود نشناخته ای     
کسی که خود یعنی همان «من» را باخته ای این تعبیر هم از قرآن است: قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ. قرآن می گوید که بزرگترین باختنها و بزرگترین باختن در قمارها این است که انسان «خود» را ببازد.
بعد دلیل می‌آورد و میگوید:آیا زمانی که خلوت برایت رخ دهد که اجباراً در خلوت بروی و یا اختیاراً از مردم جدا شوی از تنهایی وحشت میکنی یا نمی کنی؟ کدام یک از ما هستیم که ده شبانه روز در یک جا تنها باشیم و حوصله مان سر نرود؟ حبس تک سلولی بالاترین حبسهاست چون آدم تنها می ماند. اگر خودت را یافته بودی و خودت را درک کرده بودی چنین حالتی پیدا نمی کردی.
اگر تو خودت را کشف کرده بودی وقتی در خلوت با خودت بودی نیازی به هیچ چیز نداشتی اینکه در خلوت وحشت میکنی برای این است که با خودت هم نیستی خودت را هم گم کرده ای خودت را باخته ای.
این است که روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا میکند و می یابد.
بنابراین عرفا تا این حد این مسئله را کشف و درک کرده اند. ولی در عین حال ما در مسئله جهاد با نفس توجه مکتب عرفان به مسئله کرامت و عزت و شرافت مقام عالی نفس را که نباید لکه دار شود و اساساً با تکیه به آن است که انسان به مقامات عالی می رسد - خیلی خیلی کم می بینیم آنقدر کم میبینیم که باید بگوییم نیست؛ یعنی اگر آن را با دستورهایی که در متون اسلام آمده است مقایسه کنیم می بینیم با اینکه عرفا همه چیز را از دستورهای اسلام الهام گرفته اند این الهام را کمتر گرفته اند و شاید سرش این بوده که کمتر نکته این مطلب را درک کرده اند.

کانال ایتا :https://eitaa.com/anjomanelmiquran110

بخش چهارم :تلخیص بخش مکتب محبت 
انسان کامل _ مرتضی مطهری
تلخیص بخش مکتب محبت از کتاب انسان کامل 
بررسی مکتب محبت و ایثار در متون اسلامی
مقدمه
در این بخش از متن، به بررسی مکتب محبت پرداخته شده است. این مکتب که بیشتر در هند و تا حدی در بین مسیحیان تبلیغ شده است، کمال انسان را در خدمت به خلق و محبت به مردم می‌داند. این دیدگاه، نقطه مقابل مکتب نیچه است که بر قدرت و توانمندی فردی تأکید دارد. در مکتب محبت، انسان کامل کسی است که خیرش به دیگران برسد و انسانیت به معنای خیر رساندن به خلق خدا تعریف می‌شود.
 
دیدگاه شهید مطهری
شهید مطهری بیان می‌کند که انسانیت و کمال انسان در خدمت به مردم و خیر رساندن به خلق خدا تعریف می‌شود. این دیدگاه در مقابل مکتب‌هایی است که بر قدرت فردی تأکید دارند. همچنین، به اشعار سعدی اشاره شده که خدمت به خلق را بالاتر از عبادت‌های فردی می‌داند.
 
خدمت به خلق در اسلام
نویسنده بیان می‌کند که از نظر اسلام، خدمت به خلق و احسان به مردم یک ارزش انسانی و الهی است. قرآن به عدل و احسان فرمان می‌دهد و ایثار را به عنوان یکی از باشکوه‌ترین مظاهر انسانیت ستایش می‌کند. ایثار به معنای گذشت و مقدم داشتن دیگران بر خود در شرایط نیاز است.
 
داستان‌های ایثار و محبت
نویسنده داستانی از حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نقل می‌کند که در زمان بیماری حسنین (ع)، نذر کردند و روزه گرفتند. در هنگام افطار، غذای خود را به نیازمندان دادند و این عمل ایثار را سه شب متوالی تکرار کردند. همچنین، به داستانی از پیامبر اکرم (ص) اشاره شده که محبت و مهربانی ایشان به فرزندانشان را نشان می‌دهد.
 
نمونه‌هایی از مهربانی و رحمت
نویسنده داستانی از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند که در آن، پیامبر به مردی که از محبت به فرزندانش خودداری می‌کرد، فرمودند: "آن که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد." همچنین، به نمونه‌هایی از مهربانی و رحمت امام علی (ع) اشاره شده است که در مقابل ضعیفان، دریای رحمت و محبت بودند.
 
داستانی از یک پروفسور مسلمان
نویسنده داستانی از یک پروفسور مسلمان شده را بیان می‌کند که در اواخر عمر به سرطان مبتلا شد و در بیمارستان بستری بود. خانواده‌اش او را ترک کردند و تنها گذاشتند. مسلمانان محلی به عیادت او می‌رفتند و پس از مرگش، پسرش تنها برای فروش جنازه به بیمارستان آمد. این داستان نشان‌دهنده بی‌عاطفگی برخی افراد و اهمیت محبت و مهربانی است.
 
اهمیت عاطفه و ایثار
نویسنده بیان می‌کند که عاطفه به معنای استفاده از حق مشروع خود به نفع دیگران است. او تأکید می‌کند که بسیاری از کارهایی که به نام عاطفه و انسان‌دوستی انجام می‌دهیم، در واقع خودخواهی و نام‌جویی است. او مثال‌هایی از مهمان‌نوازی و رفتارهای اجتماعی می‌آورد که نشان می‌دهد چگونه برخی افراد به جای رعایت حقوق دیگران، به دنبال منافع شخصی خود هستند.
 
عدالت و مهمان‌نوازی
نویسنده به موضوع عدالت پرداخته است. او بیان می‌کند که مهمان‌نوازی نباید به ظلم به دیگران منجر شود. نویسنده به نمونه‌ای از حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) اشاره می‌کند که در خانه با هم همکاری می‌کردند و علی (ع) نمی‌خواست فشار زیادی بر همسرش وارد شود. همچنین، نویسنده تأکید می‌کند که انسان باید ابتدا عادل باشد و به حقوق دیگران تجاوز نکند، سپس می‌تواند از حقوق مشروع خود برای دیگران ایثار کند.
 
نتیجه‌گیری
در نهایت، نویسنده به موضوع ایثار و عاطفه پرداخته است. او داستانی از یکی از مراجع تقلید بزرگ را نقل می‌کند که حتی در زمان بیماری نیز به اهل خانه فرمان نمی‌داد و از آنها درخواست کمک نمی‌کرد. همچنین، نویسنده به نمونه‌ای از ایثار واقعی در جنگ موته اشاره می‌کند که در آن مجروحان مسلمان با وجود تشنگی شدید، آب را به دیگران می‌دادند. این داستان‌ها نشان‌دهنده اهمیت ایثار و عاطفه واقعی هستند که نباید با خودخواهی و خودنمایی همراه باشد.
 
اشکالات مکتب محبت
نویسنده به اشکالات مکتب محبت اشاره می‌کند و بیان می‌کند که این مکتب تک‌ارزشی است و ارزش‌های دیگر را فراموش کرده و فقط به خدمت و محبت توجه دارد. او تأکید می‌کند که خدمت به خلق باید به گونه‌ای باشد که به انسانیت و ارزش‌های انسانی خدمت کند، نه فقط به نیازهای مادی مانند غذا و پوشاک. خدمت به خلق باید با آگاهی و شناخت از مسیر و هدف انسان‌ها باشد تا به سعادت و خوشبختی واقعی آنها کمک کند.

کانال ایتا http://quranicsociety.blog.ir

 بخش سوم :عیب های جسمانی و روانی 
انسان کامل _ مرتضی مطهری 
آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم؟ سلامت و عیب گاهی مربوط به تن انسان است. شکی نیست که بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند و بعضی معیوب و مریض، مثلاً نقص عضوی دارند: نابینا، کر و یا افلیج و امثال اینها. ولی اینها مربوط به شخص انسان است. هیچ توجه دارید که اگر انسانی کور باشد، کر باشد، افلیج باشد، بدشکل باشد، کوتاه قد باشد شما اینها را برای او از نظر فضیلت و شخصیت و انسانیت نقصی نمی شمارید؟ مثلاً سقراط، فیلسوف یونان که او را به اصطلاح تالی تلو پیغمبران حساب می‌کنند یکی از بدشکل ترین مردم دنیا بود ولی هیچ کس بدشکلی را برای سقراط به عنوان یک انسان عیب نمی گیرد. یا مثلاً ابو العلاء معری[احمد بن عبدالله بن سلیمان، شاعر و لغوی معروف عرب که در چهار سالگی به سبب آبله نابینا شد.]و طه حسین[ادیب و محقق معاصر مصری که در سن سه سالگی نابینا گردید.] کور بوده اند؛ آیا این کوری ـ که نقصی در جسم و شخص این افراد است - به عنوان یک نقص در شخصیت این افراد شمرده می شود؟ نه این‌چنین نیست؛ این مطلب دلیل بر این است که انجمن نیست انسان دو چیز دارد: شخصی دارد و شخصیتی، تـنـی دارد و روحی، دارد و روانی حساب روان از حساب جسم جداست. این کسانی که خیال می‌کنند روان انسان صددرصد تابعی از جسم اوست.

اشتباهشان همین جاست اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالی که جسم او سالم است؟ این خودش یک مسئله ای است. بنا بر نظر کسانی که منکر اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می‌دانند اساساً روان حکمی ندارد، همه چیز تابع جسم است اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار شده که روان بیمار است و بیماری روانی همان بیماری جسمی است.
خوشبختانه امروز بیشتر این مطلب ثابت شده است که ممکن است و انسان از نظر جسم از نظر تعداد گلبولهای سفید و قرمز خون ویتامین‌ها از نظر متابولیسم¹ بدن و حتی از نظر ،اعصاب، سالم سالم باشد و در عین حال از نظر روانی بیمار باشد چطور بیمار باشد؟ مثلاً به قول امروزی‌ها عقده روانی داشته باشد واقعاً علم امروز به آدمی که عقده روانی دارد، «بیمار» می‌گوید؛ یعنی در دستگاه روانی او اختلال پیدا شده است بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او پدید آمده باشد و لهذا این نوع بیماری‌ها را از راه جسم نمی‌توان درمان کرد [یعنی راه معالجه این بیماران روانی دواهای مادی² نیست]، مثل کسی که دارای عقده روانی تکبر است. امروز ثابت شده است که تکبر واقعاً بیماری است؛ واقعاً اختلال روحی و روانی است ولی آیا می‌شود یک دارو برای تکبر در داروخانه پیدا کرد؟ آیا می‌شود انسان یک قرص بخورد و تکبرش از بین برود و تبدیل به یک انسان متواضع شود؟ آیا می شود به یک انسان قسى القلب و جلّاد (مثل شمر بن ذی الجوشن) یک آمپول بزنند و یا یک قرص بدهند تا تبدیل به یک انسان ،عطوف مهربان و با شفقت و رحمت شود؟ نه، معالجه برای او هست ولی معالجه او راه دیگری دارد. حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود، همچنان که گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه می‌شود. مثلاً یک بیماری واقعاً جسمی است ولی با یک سلسله تلقین‌ها و تقویت‌های روحی که این هم خودش داستانی دارد و یک مسئله عجیبی است - [ معالجه می شود. این مطلب ] جزء دلایل قاطع بر این است که واقعاً انسان موجودی است مرکب از تن و روان و روان انسان از تن استقلال دارد و یک تابع مطلق از تن نیست همچنان که تن تابع مطلق از روان نیست ایندو در یکدیگر اثر دارند به قول حکما النَّفْسُ وَ الْبَدَنُ یَتَعاکَسان ایجاباً و إعداداً بدن در روان اثر می‌گذارد و روان در بدن و بدن کار مستقل از روان انجام می‌دهد و روان هم کار مستقل از تن انجام می‌دهد. این خودش دلیل بر این است که دستگاه روانی ،انسان خود یک دستگاه مستقل است. ما در صحبت از انسان کامل قبل از اینکه وارد اصل بحث شویم، سخن از انسان سالم و انسان معیوب آوردیم. این مقدمه لازم بود [تا روشن شود که مقصود ما ] عیب و سلامت مربوط به جسم نیست؛ نمی خواهیم بحث پزشکی کنیم که انسانی صد درصد سالم است که اگر برود چکاپ کند معلوم میشود همهٔ شود همۀ جهازات بدنش سالم است، این بحث به ما مربوط نیست، ما اساساً به بدن کاری نداریم. پس واقعاً ممکن است انسان از نظر روانی بیمار و معیوب باشد. 

همچنان که ممکن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، می فرماید: فى قُلوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ³ مَرَضاً در دل و روحشان بیماری است. نمی فرماید مثلاً چشمشان بیمار است. قـلبـی کـه قـرآن میگوید غیر از قلب پزشکی ای است که برای درمان آن لازم است به طبیب قلب مراجعه کنیم. «قلب» در قرآن یعنی همان روح و روان انسان.
درباره قرآن می فرماید: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ⁴ ما قرآن را شفا و رحمت برای مؤمنین فرستادیم قرآن شفای مؤمنین است.
امیرالمؤمنین می فرماید: اَلا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلاء الفاقة از جمله بلایا و شداید فقر است، وَ اَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ و از فقر بدتر، مریضی بدن است، وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ "⁵ و از بیماری تن بدتر و شدیدتر، بیماری دل و قلب انسان است.
یکی از برنامه های ،قرآن ساختن انسان سالم است و ماقبل از آنکه بخواهیم این توقع را داشته باشیم که انسان کامل باشیم یا به انسان کامل نزدیک باشیم، باید خود را از این نظر که اساساً انسان سالم یا انسان معیوب هستیم، [بشناسیم.]
کانال ایتا http://quranicsociety.blog.ir
بخش دوم :«درد انسان» در کلام امیرالمؤمنین
انسان کامل _مرتضی مطهری 
چقدر زیبا می گوید امیر المؤمنین على الله وقتی که با کمیل بن زیاد نخعی به صحرا می رود. کمیل میگوید: همینکه به صحرا رسیدیم و دیگر کسی در آنجا نبود، علی آه عمیقی کشید (فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصَّعَداءَ) بعد فرمود: یا کُمَیْلَ بْنَ زِیادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةً فَخَیْرُها أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّى ما أقول لک دل انسان به منزله ظرف است؛ بهترین ظرفها آن است که ظرفیتش بیشتر باشد یا بهتر مظروف را نگهداری کند. گوش کن آنچه را که من به تو می گویم :
اول مردم را به سه قسمت تقسیم میکند؛ که اینها محل بحث من نیست - تا در اواخر شکایت میکند که افسوس! افراد صاحب سری نیستند که من آنچه را که در دل دارم بتوانم به آنها اظهار کنم. بعد می گوید: ولی اینچنین هم نیست که هیچ کس نباشد همیشه در همه زمانها چنین افرادی هستند: اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمِ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مشهوراً او خائفاً مغموراً تا آنجا که می فرماید: هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ علم حقیقی در نهایت بصیرت بر آنها هجوم آورده است و به مقام یقین کامل رسیده اند و باشروا روح الْیَقِینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ به روح یقین اتصال پیدا کرده اند و فاصله ای با روح یقین ندارند. آن چیزهایی که برای اهل ترف و ماده پرست ها خیلی سخت است برای آنها رام و نرم است.
آنچه برای نادانها مایه وحشت است یعنی خلوت با حق برای آنها مایه انس است. وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلَّ الأعلى اینها در دنیا با مردم همراهند ولی با روحهایی که مجذوب عالم بالا هستند. در عین اینکه در این دنیا هستند در این دنیا نیستند. در حالی که در این دنیا هستند در دنیای دیگری هستند.
دردهای علی و به تعبیر ما دردهای عرفانی علی و دردهای عبادتی علی و مناجاتهای علی یک مسئله بسیار واضح و روشنی است. کارش در عبادت به جایی میرسد که آنچنان از خود بی خود می شود و گرم محبوب و معشوقش میشود که از آنچه در اطراف او می گذرد بی خبراست ، حتی اگر تیری را از بدنش بیرون بکشند.
این درد انسان است؛ یعنی درد جدایی از حق و آرزو و اشتیاق تقرب به ذات او و حرکت به سوی او و نزدیک شدن به او تا انسان به ذات حق نرسد این دلهره و اضطراب از بین نمی رود و دائماً این حالت برای او هست. اگر انسان خود را به هر چیز سرگرم کند، آن چیز سرگرمی است [حقیقت چیز دیگر است. قرآن این مطلب را به این تعبیر می گوید: آلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بدانید فقط و فقط دلها با یک چیز از اضطراب و دلهره و ناراحتی آرام میگیرد؛ این درد بشر به وسیله یک چیز است که آرامش پیدا میکند و آن یاد حق و انس با ذات پروردگار است. عرفا بیشتر روی این درد تکیه کرده اند و به درد دیگری توجه ندارند و یا بگوییم کمتر توجه دارند.