انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد

نگاهی نو برای اندیشیدن
انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد

اخبار فعالیت ها ، برنامه های پیش رو و یادداشت ها

۸ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

من واقعی انسان 
انسان کامل - مرتضی مطهری 
نکته ای در اینجا هست که در فلسفه جدید هم به صورت دیگری مطرح است و آن اینکه «من» واقعی انسان کیست و چیست؟ فلاسفه نظر خاصی دارند. نظرشان این است که «من» هر کس همان روان و روح اوست همان است که انسان آن را تشخیص می دهد. «من» را که انسان احساس میکند یعنی همان روح او وقتی به انسان می گویند «من» کیست؟ می گوید «من» یعنی روحم.
روان شناسی امروز لا اقل به این حد از مطلب رسیده است که مقداری از خودت را که تو احساس میکنی یک قسمت از «من» توست. قسمت بیشتر از «من» تو من نا آگاه توست که تو خودت از وجود او آگاه نیستی یعنی در شعور ظاهر تو وجود ندارد. عرفا در اینجا اعجاز کرده اند و چند درجه از روانکاوهای امروز هم دقیقتر رفته اند و صریحاً با فلاسفه مخالفت کرده گفته اند فلاسفه اشتباه کرده اند که گفته اند «من» انسان همان روح انسان است؛ «من» خیلی دقیق تر و عمیقتر است از آنچه که فلاسفه آن را روح انسان می دانند. به قول شبستری : من و تو برتر از جان و تن آمد/ که جان و تن از اجزای من آمد

البته آنها می گویند هر کس به «من» حقیقی خودش آن وقت دست می یابد و «من» خود را آن وقت کشف میکند که خدا را کشف کرده باشد. شهود «من» خود از شهود خدا هیچ وقت جدا نیست و این مطلب درقرآن :و لا تکونوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْسِیَهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الفسقون، که داستانش مفصل است.
عرفا شدیداً توجه دارند که «من» انسان خیلی عمیقتر از آن حدی است که فلاسفه درک کرده اند. محیی الدین عربی فلاسفه ای نظیر بوعلی را سخت تحقیر میکند میگوید:سخن شبستری هم عین سخن محیی الدین است.
ملای رومی در یک جا عجیب این مطلب را بیان کرده است :             ای که در پیکار خود را باخته/ دیگران را تو از خود نشناخته ای     
کسی که خود یعنی همان «من» را باخته ای این تعبیر هم از قرآن است: قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ. قرآن می گوید که بزرگترین باختنها و بزرگترین باختن در قمارها این است که انسان «خود» را ببازد.
بعد دلیل می‌آورد و میگوید:آیا زمانی که خلوت برایت رخ دهد که اجباراً در خلوت بروی و یا اختیاراً از مردم جدا شوی از تنهایی وحشت میکنی یا نمی کنی؟ کدام یک از ما هستیم که ده شبانه روز در یک جا تنها باشیم و حوصله مان سر نرود؟ حبس تک سلولی بالاترین حبسهاست چون آدم تنها می ماند. اگر خودت را یافته بودی و خودت را درک کرده بودی چنین حالتی پیدا نمی کردی.
اگر تو خودت را کشف کرده بودی وقتی در خلوت با خودت بودی نیازی به هیچ چیز نداشتی اینکه در خلوت وحشت میکنی برای این است که با خودت هم نیستی خودت را هم گم کرده ای خودت را باخته ای.
این است که روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا میکند و می یابد.
بنابراین عرفا تا این حد این مسئله را کشف و درک کرده اند. ولی در عین حال ما در مسئله جهاد با نفس توجه مکتب عرفان به مسئله کرامت و عزت و شرافت مقام عالی نفس را که نباید لکه دار شود و اساساً با تکیه به آن است که انسان به مقامات عالی می رسد - خیلی خیلی کم می بینیم آنقدر کم میبینیم که باید بگوییم نیست؛ یعنی اگر آن را با دستورهایی که در متون اسلام آمده است مقایسه کنیم می بینیم با اینکه عرفا همه چیز را از دستورهای اسلام الهام گرفته اند این الهام را کمتر گرفته اند و شاید سرش این بوده که کمتر نکته این مطلب را درک کرده اند.

کانال ایتا :https://eitaa.com/anjomanelmiquran110

بخش چهارم :تلخیص بخش مکتب محبت 
انسان کامل _ مرتضی مطهری
تلخیص بخش مکتب محبت از کتاب انسان کامل 
بررسی مکتب محبت و ایثار در متون اسلامی
مقدمه
در این بخش از متن، به بررسی مکتب محبت پرداخته شده است. این مکتب که بیشتر در هند و تا حدی در بین مسیحیان تبلیغ شده است، کمال انسان را در خدمت به خلق و محبت به مردم می‌داند. این دیدگاه، نقطه مقابل مکتب نیچه است که بر قدرت و توانمندی فردی تأکید دارد. در مکتب محبت، انسان کامل کسی است که خیرش به دیگران برسد و انسانیت به معنای خیر رساندن به خلق خدا تعریف می‌شود.
 
دیدگاه شهید مطهری
شهید مطهری بیان می‌کند که انسانیت و کمال انسان در خدمت به مردم و خیر رساندن به خلق خدا تعریف می‌شود. این دیدگاه در مقابل مکتب‌هایی است که بر قدرت فردی تأکید دارند. همچنین، به اشعار سعدی اشاره شده که خدمت به خلق را بالاتر از عبادت‌های فردی می‌داند.
 
خدمت به خلق در اسلام
نویسنده بیان می‌کند که از نظر اسلام، خدمت به خلق و احسان به مردم یک ارزش انسانی و الهی است. قرآن به عدل و احسان فرمان می‌دهد و ایثار را به عنوان یکی از باشکوه‌ترین مظاهر انسانیت ستایش می‌کند. ایثار به معنای گذشت و مقدم داشتن دیگران بر خود در شرایط نیاز است.
 
داستان‌های ایثار و محبت
نویسنده داستانی از حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نقل می‌کند که در زمان بیماری حسنین (ع)، نذر کردند و روزه گرفتند. در هنگام افطار، غذای خود را به نیازمندان دادند و این عمل ایثار را سه شب متوالی تکرار کردند. همچنین، به داستانی از پیامبر اکرم (ص) اشاره شده که محبت و مهربانی ایشان به فرزندانشان را نشان می‌دهد.
 
نمونه‌هایی از مهربانی و رحمت
نویسنده داستانی از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند که در آن، پیامبر به مردی که از محبت به فرزندانش خودداری می‌کرد، فرمودند: "آن که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد." همچنین، به نمونه‌هایی از مهربانی و رحمت امام علی (ع) اشاره شده است که در مقابل ضعیفان، دریای رحمت و محبت بودند.
 
داستانی از یک پروفسور مسلمان
نویسنده داستانی از یک پروفسور مسلمان شده را بیان می‌کند که در اواخر عمر به سرطان مبتلا شد و در بیمارستان بستری بود. خانواده‌اش او را ترک کردند و تنها گذاشتند. مسلمانان محلی به عیادت او می‌رفتند و پس از مرگش، پسرش تنها برای فروش جنازه به بیمارستان آمد. این داستان نشان‌دهنده بی‌عاطفگی برخی افراد و اهمیت محبت و مهربانی است.
 
اهمیت عاطفه و ایثار
نویسنده بیان می‌کند که عاطفه به معنای استفاده از حق مشروع خود به نفع دیگران است. او تأکید می‌کند که بسیاری از کارهایی که به نام عاطفه و انسان‌دوستی انجام می‌دهیم، در واقع خودخواهی و نام‌جویی است. او مثال‌هایی از مهمان‌نوازی و رفتارهای اجتماعی می‌آورد که نشان می‌دهد چگونه برخی افراد به جای رعایت حقوق دیگران، به دنبال منافع شخصی خود هستند.
 
عدالت و مهمان‌نوازی
نویسنده به موضوع عدالت پرداخته است. او بیان می‌کند که مهمان‌نوازی نباید به ظلم به دیگران منجر شود. نویسنده به نمونه‌ای از حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) اشاره می‌کند که در خانه با هم همکاری می‌کردند و علی (ع) نمی‌خواست فشار زیادی بر همسرش وارد شود. همچنین، نویسنده تأکید می‌کند که انسان باید ابتدا عادل باشد و به حقوق دیگران تجاوز نکند، سپس می‌تواند از حقوق مشروع خود برای دیگران ایثار کند.
 
نتیجه‌گیری
در نهایت، نویسنده به موضوع ایثار و عاطفه پرداخته است. او داستانی از یکی از مراجع تقلید بزرگ را نقل می‌کند که حتی در زمان بیماری نیز به اهل خانه فرمان نمی‌داد و از آنها درخواست کمک نمی‌کرد. همچنین، نویسنده به نمونه‌ای از ایثار واقعی در جنگ موته اشاره می‌کند که در آن مجروحان مسلمان با وجود تشنگی شدید، آب را به دیگران می‌دادند. این داستان‌ها نشان‌دهنده اهمیت ایثار و عاطفه واقعی هستند که نباید با خودخواهی و خودنمایی همراه باشد.
 
اشکالات مکتب محبت
نویسنده به اشکالات مکتب محبت اشاره می‌کند و بیان می‌کند که این مکتب تک‌ارزشی است و ارزش‌های دیگر را فراموش کرده و فقط به خدمت و محبت توجه دارد. او تأکید می‌کند که خدمت به خلق باید به گونه‌ای باشد که به انسانیت و ارزش‌های انسانی خدمت کند، نه فقط به نیازهای مادی مانند غذا و پوشاک. خدمت به خلق باید با آگاهی و شناخت از مسیر و هدف انسان‌ها باشد تا به سعادت و خوشبختی واقعی آنها کمک کند.

کانال ایتا http://quranicsociety.blog.ir

 بخش سوم :عیب های جسمانی و روانی 
انسان کامل _ مرتضی مطهری 
آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم؟ سلامت و عیب گاهی مربوط به تن انسان است. شکی نیست که بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند و بعضی معیوب و مریض، مثلاً نقص عضوی دارند: نابینا، کر و یا افلیج و امثال اینها. ولی اینها مربوط به شخص انسان است. هیچ توجه دارید که اگر انسانی کور باشد، کر باشد، افلیج باشد، بدشکل باشد، کوتاه قد باشد شما اینها را برای او از نظر فضیلت و شخصیت و انسانیت نقصی نمی شمارید؟ مثلاً سقراط، فیلسوف یونان که او را به اصطلاح تالی تلو پیغمبران حساب می‌کنند یکی از بدشکل ترین مردم دنیا بود ولی هیچ کس بدشکلی را برای سقراط به عنوان یک انسان عیب نمی گیرد. یا مثلاً ابو العلاء معری[احمد بن عبدالله بن سلیمان، شاعر و لغوی معروف عرب که در چهار سالگی به سبب آبله نابینا شد.]و طه حسین[ادیب و محقق معاصر مصری که در سن سه سالگی نابینا گردید.] کور بوده اند؛ آیا این کوری ـ که نقصی در جسم و شخص این افراد است - به عنوان یک نقص در شخصیت این افراد شمرده می شود؟ نه این‌چنین نیست؛ این مطلب دلیل بر این است که انجمن نیست انسان دو چیز دارد: شخصی دارد و شخصیتی، تـنـی دارد و روحی، دارد و روانی حساب روان از حساب جسم جداست. این کسانی که خیال می‌کنند روان انسان صددرصد تابعی از جسم اوست.

اشتباهشان همین جاست اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالی که جسم او سالم است؟ این خودش یک مسئله ای است. بنا بر نظر کسانی که منکر اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می‌دانند اساساً روان حکمی ندارد، همه چیز تابع جسم است اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار شده که روان بیمار است و بیماری روانی همان بیماری جسمی است.
خوشبختانه امروز بیشتر این مطلب ثابت شده است که ممکن است و انسان از نظر جسم از نظر تعداد گلبولهای سفید و قرمز خون ویتامین‌ها از نظر متابولیسم¹ بدن و حتی از نظر ،اعصاب، سالم سالم باشد و در عین حال از نظر روانی بیمار باشد چطور بیمار باشد؟ مثلاً به قول امروزی‌ها عقده روانی داشته باشد واقعاً علم امروز به آدمی که عقده روانی دارد، «بیمار» می‌گوید؛ یعنی در دستگاه روانی او اختلال پیدا شده است بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او پدید آمده باشد و لهذا این نوع بیماری‌ها را از راه جسم نمی‌توان درمان کرد [یعنی راه معالجه این بیماران روانی دواهای مادی² نیست]، مثل کسی که دارای عقده روانی تکبر است. امروز ثابت شده است که تکبر واقعاً بیماری است؛ واقعاً اختلال روحی و روانی است ولی آیا می‌شود یک دارو برای تکبر در داروخانه پیدا کرد؟ آیا می‌شود انسان یک قرص بخورد و تکبرش از بین برود و تبدیل به یک انسان متواضع شود؟ آیا می شود به یک انسان قسى القلب و جلّاد (مثل شمر بن ذی الجوشن) یک آمپول بزنند و یا یک قرص بدهند تا تبدیل به یک انسان ،عطوف مهربان و با شفقت و رحمت شود؟ نه، معالجه برای او هست ولی معالجه او راه دیگری دارد. حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود، همچنان که گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه می‌شود. مثلاً یک بیماری واقعاً جسمی است ولی با یک سلسله تلقین‌ها و تقویت‌های روحی که این هم خودش داستانی دارد و یک مسئله عجیبی است - [ معالجه می شود. این مطلب ] جزء دلایل قاطع بر این است که واقعاً انسان موجودی است مرکب از تن و روان و روان انسان از تن استقلال دارد و یک تابع مطلق از تن نیست همچنان که تن تابع مطلق از روان نیست ایندو در یکدیگر اثر دارند به قول حکما النَّفْسُ وَ الْبَدَنُ یَتَعاکَسان ایجاباً و إعداداً بدن در روان اثر می‌گذارد و روان در بدن و بدن کار مستقل از روان انجام می‌دهد و روان هم کار مستقل از تن انجام می‌دهد. این خودش دلیل بر این است که دستگاه روانی ،انسان خود یک دستگاه مستقل است. ما در صحبت از انسان کامل قبل از اینکه وارد اصل بحث شویم، سخن از انسان سالم و انسان معیوب آوردیم. این مقدمه لازم بود [تا روشن شود که مقصود ما ] عیب و سلامت مربوط به جسم نیست؛ نمی خواهیم بحث پزشکی کنیم که انسانی صد درصد سالم است که اگر برود چکاپ کند معلوم میشود همهٔ شود همۀ جهازات بدنش سالم است، این بحث به ما مربوط نیست، ما اساساً به بدن کاری نداریم. پس واقعاً ممکن است انسان از نظر روانی بیمار و معیوب باشد. 

همچنان که ممکن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، می فرماید: فى قُلوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ³ مَرَضاً در دل و روحشان بیماری است. نمی فرماید مثلاً چشمشان بیمار است. قـلبـی کـه قـرآن میگوید غیر از قلب پزشکی ای است که برای درمان آن لازم است به طبیب قلب مراجعه کنیم. «قلب» در قرآن یعنی همان روح و روان انسان.
درباره قرآن می فرماید: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ⁴ ما قرآن را شفا و رحمت برای مؤمنین فرستادیم قرآن شفای مؤمنین است.
امیرالمؤمنین می فرماید: اَلا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلاء الفاقة از جمله بلایا و شداید فقر است، وَ اَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ و از فقر بدتر، مریضی بدن است، وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ "⁵ و از بیماری تن بدتر و شدیدتر، بیماری دل و قلب انسان است.
یکی از برنامه های ،قرآن ساختن انسان سالم است و ماقبل از آنکه بخواهیم این توقع را داشته باشیم که انسان کامل باشیم یا به انسان کامل نزدیک باشیم، باید خود را از این نظر که اساساً انسان سالم یا انسان معیوب هستیم، [بشناسیم.]
کانال ایتا http://quranicsociety.blog.ir
بخش دوم :«درد انسان» در کلام امیرالمؤمنین
انسان کامل _مرتضی مطهری 
چقدر زیبا می گوید امیر المؤمنین على الله وقتی که با کمیل بن زیاد نخعی به صحرا می رود. کمیل میگوید: همینکه به صحرا رسیدیم و دیگر کسی در آنجا نبود، علی آه عمیقی کشید (فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصَّعَداءَ) بعد فرمود: یا کُمَیْلَ بْنَ زِیادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةً فَخَیْرُها أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّى ما أقول لک دل انسان به منزله ظرف است؛ بهترین ظرفها آن است که ظرفیتش بیشتر باشد یا بهتر مظروف را نگهداری کند. گوش کن آنچه را که من به تو می گویم :
اول مردم را به سه قسمت تقسیم میکند؛ که اینها محل بحث من نیست - تا در اواخر شکایت میکند که افسوس! افراد صاحب سری نیستند که من آنچه را که در دل دارم بتوانم به آنها اظهار کنم. بعد می گوید: ولی اینچنین هم نیست که هیچ کس نباشد همیشه در همه زمانها چنین افرادی هستند: اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمِ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مشهوراً او خائفاً مغموراً تا آنجا که می فرماید: هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ علم حقیقی در نهایت بصیرت بر آنها هجوم آورده است و به مقام یقین کامل رسیده اند و باشروا روح الْیَقِینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ به روح یقین اتصال پیدا کرده اند و فاصله ای با روح یقین ندارند. آن چیزهایی که برای اهل ترف و ماده پرست ها خیلی سخت است برای آنها رام و نرم است.
آنچه برای نادانها مایه وحشت است یعنی خلوت با حق برای آنها مایه انس است. وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلَّ الأعلى اینها در دنیا با مردم همراهند ولی با روحهایی که مجذوب عالم بالا هستند. در عین اینکه در این دنیا هستند در این دنیا نیستند. در حالی که در این دنیا هستند در دنیای دیگری هستند.
دردهای علی و به تعبیر ما دردهای عرفانی علی و دردهای عبادتی علی و مناجاتهای علی یک مسئله بسیار واضح و روشنی است. کارش در عبادت به جایی میرسد که آنچنان از خود بی خود می شود و گرم محبوب و معشوقش میشود که از آنچه در اطراف او می گذرد بی خبراست ، حتی اگر تیری را از بدنش بیرون بکشند.
این درد انسان است؛ یعنی درد جدایی از حق و آرزو و اشتیاق تقرب به ذات او و حرکت به سوی او و نزدیک شدن به او تا انسان به ذات حق نرسد این دلهره و اضطراب از بین نمی رود و دائماً این حالت برای او هست. اگر انسان خود را به هر چیز سرگرم کند، آن چیز سرگرمی است [حقیقت چیز دیگر است. قرآن این مطلب را به این تعبیر می گوید: آلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بدانید فقط و فقط دلها با یک چیز از اضطراب و دلهره و ناراحتی آرام میگیرد؛ این درد بشر به وسیله یک چیز است که آرامش پیدا میکند و آن یاد حق و انس با ذات پروردگار است. عرفا بیشتر روی این درد تکیه کرده اند و به درد دیگری توجه ندارند و یا بگوییم کمتر توجه دارند.
📜بخش اول : نمونه ای از بیماری حسد
انسان کامل _ مرتضی مطهری 
 داستان خیلی معروفی در کتب تاریخ نقل می کنند: در زمان یکی از خلفا مرد ثروتمندی غلامی خرید. از روز اولی که او را خرید مانند یک غلام با او رفتار نمی کرد بلکه مانند یک آقا با او رفتار می کرد. بهترین غذاها را به او میداد بهترین لباسها را برایش میخرید وسایل آسایش او را فراهم میکرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار می کرد، گویی پرواری برای خودش آورده است. غلام میدید که اربابش همیشه در فکر است همیشه ناراحت است. بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم به او بدهد. یک شب درد دل خود را با غلام در میان گذاشت و گفت: من حاضرم تو را آزاد کنم و این مقدار پول هم بدهم ولی میدانی برای چه این همه خدمت به تو کردم؟

فقط برای یک تقاضا اگر تو این تقاضا را انجام دهی هر چه که به تو دادم حلال و نوش جانت باشد و بیش از این هم به تو میدهم. ولی اگر این کار را انجام ندهی من از تو راضی نیستم غلام گفت هر چه تو بگویی اطاعت میکنم تو ولی نعمت من هستی و به من حیات دادی گفت نه باید قول قطعی بدهی می ترسم اگر پیشنهاد کنم قبول نکنی گفت هر چه میخواهی پیشنهاد کنی بگو تا من بگویم «بله». وقتی کاملاً قول گرفت گفت پیشنهاد من این است که در یک موقع و جای خاصی که من دستور میدهم سر مرا از بیخ ببری. گفت: آخر چنین چیزی نمیشود گفت خیر من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی نیمه شب غلام را بیدار کرد کارد تیزی به او داد و با هم به پشت بام یکی از همسایه ها رفتند. در آنجا خوابید و کیسه پول را به غلام داد و گفت: همین جا سر من را ببر و هر جا که دلت میخواهد برو. غلام گفت برای چه؟ گفت برای اینکه من این همسایه را نمی توانم ببینم. مردن برای من از زندگی بهتر است. ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من پیش افتاده و همه چیزش از من بهتر است. من دارم در آتش حسد می سوزم میخواهم قتلی به پای او بیفتد و او را زندانی کنند. اگر چنین چیزی شود من راحت شده ام راحتی من فقط برای این است که میدانم اگر اینجا کشته شوم فردا میگویند جنازه اش در پشت بام رقیبش پیدا شده، پس حتماً رقیبش او را کشته است بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام میکنند و مقصود من حاصل میشود غلام گفت: حال که تو چنین آدم احمقی هستی چرا من این کار را نکنم؟ تو برای همان کشته شدن خوب هستی سر او را برید کیسه پول را هم برداشت و رفت خبر در همه جا پیچید. آن مرد همسایه را به زندان بردند. ولی همه می گفتند: اگر او قاتل باشد روی پشت بام خانه خودش که این کار را نمی کند پس قضیه چیست؟ معمایی شده بود وجدان غلام او را راحت نگذاشت پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را این طور گفت: من به تقاضای خودش او را کشتم او آنچنان در حسد میسوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح میداد. وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد کردند. پس این یک حقیقتی است که واقعاً انسان به بیماری حسد مبتلا می شود. قرآن می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَیْها وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَیْها . اولین برنامه قرآن تهذیب نفس و تزکیه نفس است؛ پاکیزه کردن روان از بیماریها، عقده ها تاریکیها، ناراحتیها انحرافها و بلکه از مسخ شدن هاست.
کانال ایتا https://eitaa.com/anjomanelmiquran110
سلام! انجمن علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد قراره به مناسبت هفته کتابخوانی بخش هایی از کتاب انسان کامل استاد مطهری رو به مدت یه هفته بارگذاری کنه  تو هم اگه دوست داری با ما همراه باشی میتونی هر شب ساعت 9 در وبلاگ ما رو همراهی کنی.     
🏆همراه با جوایز نقدی به سه نفر برتر:نفر اول۲۵۰ هزار تومان نفر دوم ۲۰۰ هزار تومان نفر سوم: ۱۵۰ هزار تومان                        
حالا بریم قبل از شروع مسابقه آشنایی با نویسنده و کتاب داشته باشیم :           
مرتضی مطهری (۱۲۹۸ ـ ۱۳۵۸ش) مشهور به شهید مطهری یا استاد مطهری، اسلام‌شناس و متفکر برجسته شیعه. مطهری از افراد تأثیرگذار و از رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌رود. وی ریاست شورای انقلاب را تا روز شهادت بر عهده داشت.
از آثار ایشان  می‌توان به خدمات متقابل اسلام و ایران، داستان راستان،انسان کامل، جاذبه و دافعه علی، سیری در نهج البلاغه و.... اشاره کرد. ​​​​​​

این کتاب مجموعه‌اى است مشتمل بر سیزده جلسه سخنرانى که در سال 1353 شمسى ایراد شده است. استاد شهید مطهرى در این سخنرانی‌ها براى آنکه آشکار سازند اسلام یک دین جامع است و انسانِ اسلام انسانى است چند بعدى که همه دستورات این مکتب الهى را به طور هماهنگ به مورد اجرا مى‌گذارد، و براى آنکه جوانان مسلمان را از نگرش تک بعدى به اسلام مصون بدارند این بحث را مطرح کردند.

کانال انجمن علمی دانشکدهٔ https://eitaa.com/anjomanelmiquran110

إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (نور:19) 

آنان که (چون عبد اللّه ابیّ سلول و منافقان دیگر) دوست می‌دارند که در میان اهل ایمان کار منکری اشاعه و شهرت یابد آنها را در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود و خدا (فتنه‌گری و دروغشان را) می‌داند و شما نمی‌دانید.

 

 

نکات کاربردی 

در این آیه، خداوند به مؤمنان هشدار می دهد که بسیار بسیار مواظب باشند که زشتی ها در جامعه رواج پیدا نکند. به دیگر سخن، هر کسی باید حواسش را جمع کند تا به دست خود، اشاعه دهنده بی حرمتی، زشتی و فحشاء در جامعه نباشد. اخیراً خبری مبنی بر حادثه ای در دانشگاهی در تهران منتشر شد که نباید می شد. اما عجیب تر از آن، انتشار گسترده آن در شبکه های اجتماعی بود که این هم نباید می شد و عجیب تر از آن، انتشار آن در گروه های مذهبی بود و باز هم عجیب تر از آن، داوری ها و قضاوت ها و راه کارها و توبیخ ها و ... از طرف افراد گوناگون بود. قرآن در این گونه مواقع، تکلیف ما را روشن ساخته است: به هیچ وجه حق انتشار فحشاء را در جامعه ندارید و اگر این کار را به هر نحوی انجام دادید، گناه آن گریبان شما را به زودی خواهد گرفت. یکی از علائم منافق همین اشاعه فحشاء در جامعه است. اگر دشمنان و منافقان این کار را می کنند، چون می خواهند جامعه را به انحطاط بکشند؛ اما از مؤمنان بعید است که به این کار روی بیاورند. خداوند این گونه افراد را به عذابی دردناک هم در دنیا و هم در آخرت دچار می کند. برادر من و خواهر من، در این گونه موارد، به هیچ وجه آتش بیار معرکه نباشیم و با عدم انتشار این گونه موارد، ضمن حفظ آبروی افراد و عدم کمک به عادی سازی فحشاء در جامعه، خود را از این عذاب دردناک برهانیم و با عقل و خردورزی کمک کنیم تا مسائل فرهنگی بر اساس آموزه های زندگی آفرین قرآن کریم در سطح جامعه حل شود یا دست کم کاهش یابد.

 

کانال ایتا انجمن علمی http://@anjomanelmiquran110

کانال ایتا تفسیر کاربردی https://eitaa.com/tafsirkarbordiquran

#گزارش
نشست آرامش خانواده از منظر قرآن با حضور استاد محمد جنتی(مشاور خانواده و کارشناس مذهبی) در تاریخ دوشنبه ۳۰ مهرماه با همکاری انجمن علمی و همیاران سلامت برگزار شد:

استاد محمد جنتی در مباحث خود در خصوص آرامش در خانواده، به آیات و احادیث مرتبط با این موضوع اشاره می‌کند و بر اهمیت این آرامش در زندگی خانوادگی تأکید می‌کند. قرآن کریم به صراحت به موضوعاتی نظیر محبت، رحمت، و همدلی میان اعضای خانواده پرداخته و این عوامل را به عنوان ارکان اصلی آرامش در خانواده معرفی می‌کند.

محبت و رحمت:

قرآن کریم در آیه «و من آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أَزواجًا لِتَسکُنوا إِلَیها وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً» (روم: 21) به این نکته اشاره می‌کند که خداوند همسران را برای سکون و آرامش یکدیگر قرار داده و بین آن‌ها محبت و رحمت نهاده است. این آیه نشان‌دهنده اهمیت روابط محبت‌آمیز در خانواده است.

همدلی و همکاری:

قرآن همچنین به همدلی و همکاری میان اعضای خانواده اشاره کرده و بر لزوم حمایت و کمک به یکدیگر تأکید دارد. آیه «و تعاونوا علی البر و التقوی» (مائده: 2) بیان می‌کند که باید در کارهای نیک و تقوا یکدیگر را یاری کنیم، که این مسئله در خانواده نیز باید رعایت شود.

حل اختلافات:

در صورت بروز اختلافات، قرآن به روش‌های مسالمت‌آمیز برای حل آن‌ها اشاره می‌کند. آیه «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما» (حجرات: 9) به ایجاد صلح و آرامش در میان دو طرف اختلاف اشاره دارد.
از دیدگاه استاد محمد جنتی، آرامش در خانواده نه تنها به عنوان یک نیاز انسانی بلکه به عنوان یک اصل الهی مطرح است.

انـجمـن علــمی، نگاهیـــے نو بـــہ اندیــشـه

کانال ایتا:http://🆔@anjomanelmiquran110